طبق گزارشهای رسمی نهادهای مسئول و مشاهدات میدانی، نهتنها تعداد کودکان کار درسالهای اخیر کاهش نیافته بلکه در برخی مناطق افزایش هم داشته است. بررسی ریشههای این پدیده نشان میدهد که عوامل متعددی درگسترش آن مؤثرند: نخست، فقر اقتصادی و مشکلات معیشتی خانوادههاست که کودکان را بهعنوان نیروی کار ناگزیر به میدان میفرستد. دوم، بیکاری و اعتیاد والدین که اگرچه موضوعی آشکار است اما همچنان یکی از مهمترین دلایل سوقدادن کودکان به بازار کار محسوب میشود. سوم، نقص جدی در نظام آموزشوپرورش کشور است؛ هزینههای بالای تحصیل، کمبود امکانات آموزشی در مناطق محروم و کیفیت پایین نظام آموزشی باعث ترک تحصیل بسیاری از کودکان شده و آنان را به کار و خیابان میکشاند. چهارم، موضوع مهاجرت و حضور پررنگ کودکان اتباع افغانستانی و سایر مهاجران است که اغلب بیشناسنامه یا فاقد مجوز اقامتاند. پنجم، نبود نظارت کافی و ضعف در اجرای قوانین موجود است. با وجود اینکه قانون کار ایران به صراحت، اشتغال کودکان زیر ۱۵ سال را ممنوع کرده است اما عدم برخورد جدی با متخلفان باعث گسترش این پدیده شده است. ششم، برخی باورهای فرهنگی و اجتماعی است که کار کودک را امری طبیعی یا حتی مفید تلقی میکند، بهویژه اگر این کار به کسب مهارت یا کمک به خانواده تعبیر شود. بااین حال مسأله کار کودک، صرفا یک پدیده اقتصادی یا فردی نیست، بلکه ساختاری چندوجهی دارد که باید با نگاه کلنگر در سیاستگذاری و اقدام اجتماعی به آن پرداخته شود. بدون رفع ریشههای فقر، نابرابری، ضعف آموزش و فقدان حمایت اجتماعی، مقابله با کار کودک صرفا در حد شعار یا اقدامات مقطعی باقی خواهد ماند. این معضل البته منحصر به کشور ما نیست و در بسیاری از کشورهای جهان نیز، با شدت و ضعف، وجود دارد.